کاکاشی داداش بزرگه:پارت1
چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۸/۲۶ 10:20
نویسنده این مطلب: ☆نوزومی سان☆نویسنده:قدیمی💗،پاداش گرفته🏆،محو.. | موضوع: ִ ۫ ּ رمـانـ هـا ✍🏻𖥻 ִ ۫ ּ | ִ ۫ ּ انیـمهـ 💗𓄹 ࣪.𑁍 | ִ ۫ ּطنـز 😂 ꜝꜝ.𖧧. | ִ ۫ ּکاکـاشیـ داداشـ بـزرگهـ 😂˖ 𖥨៹ |*امروز روزی است که کاکاشی برای اولین بار ساکورا و ناروتو و ساسوکه را ملاقات می کند*
من:داداشی...بیدار شو..بیدار شو!!
کاکاشی:اوهوم
من:بیـــدار شو!!!!
کاکاشی:وای..مدرسم دیر شد..اوه کلاس ریاضی دارم!
من:داداشی تو بزرگ شدی مدرسه نمیری که😐
کاکاشی:اوه راستی
کاکاشی می خوابد
من:ای بابـــا...بیدار شووووو!!!
کاکاشی:ولم کن...خر.پف
من:فکر کنم من آبجی بزرگم تا تو داداش بزرگه😒
*بعد 1 ساعت کاکاشی بیدار می شود*
من:امروز کاری داری؟؟
کاکاشی:آره....قراره به یکسری بچه درس بدم
من:بچه؟؟
کاکاشی:آره خب به احتمال زیاد حذف شن،مثل همیشه،تازه گفتم هیچی نخورن!
من:تو از شمر بدتری!!!
کاکاشی:ها؟؟
من:هیچی..فقط خیلی دیر نشده؟؟
کاکاشی:می خوام ببینم چقدر طاقت میارن
من:کاملا این ها رو درک می کنم
کاکاشی:راستی اون دوتا ظرف غذا بده
من:دوتا؟......مگه اونا سه تا نیستن؟؟
کاکاشی:این جزو امتحانه!
من:هعییییی....گفتم از شمر بد تری!
کاکاشی:راستی نمره ریاضیت چند شد؟
من:اممممم...برگه ی ریاضیم گم شده....😕
کاکاشی:پس این چیه؟؟
کاکاشی برگه ی امتحان را نشان می دهد
من:اممم...دیدی که.....
کاکاشی:دیدم که نمرت 15 شد!!!!!
من:باشه پس بزارم برای خودم فاتحه بخونم....
(با داشتن همچین داداشی بایدم اینکارو کرد)
کاکاشی:😑😑😤
من:الفراااااااااااررررر
من در حدی که می تونم از کاکاشی دور میشم
کاکاشی:کجا میری...وایسا ببینم...مهم نیست هر جا که رفت
*******************
خب اینم پارت1
چطور بود؟؟
قشنگ بود؟؟


